(1) خداوندا ای صاحب پادشاهی پاینده جاوید.
(2) و ای فرمانروای استوارِ بدون لشکریان و یاران.
(3) و ای عزیزی که با سپری شدن روزگارها و سالهای گذشته و گذشتن زمانها و روزها، ماندگار است.
(4) فرمانروایی تو، چنان با عزّت است، که حدّی برای اوّلش و پایانی برای آخرش نیست.
(5) و سلطنت تو، چنان بلندمرتبه است، که همه چیز پیش از رسیدن به پایان آن، ساقط شود.
(6) و آخرین وصفِ ستایندگان، به پایینترین مرتبهای که به خود اختصاص دادهای، نمیرسد.
(7) اوصاف در تو گمراه شده و تعریفها پیش از رسیدن به تو، از هم گسسته و تصوّرهای دقیق در بزرگواریات سرگردان گشته.
(8) چنین است که تو خدایی هستی که در اوّلیتِ خود اوّل و در این (صفت) دائم و جاویدی.
(9) و من بندهای هستم که عملش ضعیف و آرزویش بزرگ است. اسباب پیوندها از دستم بیرون رفته، جز آنچه به رحمتت وصل شده و رشتههای آرزو از من بریده، جز بخشایشت که به آن چنگ زدهام.
(10) طاعتی که به شمار آورم، نزد من کم است و معصیتت که بر دوش کشم، بر من زیاد است. و گذشت از بندهات گر چه بد کرده، بر تو دشوار نیست. پس از من درگذر.
(11) خداوندا علم تو بر اعمال پنهان ما، آگاه است. و هر پوشیدهای نزد آگاهی تو، آشکار است. و کارهای ریز و کوچک، از تو پنهان نمیماند و رازهای نهان، از تو غایب نیست.
(12) و دشمن تو که برای بیراهه بردن من از تو فرصت خواست، پس فرصتش دادی، و برای گمراه کردنم از تو -تا روز جزا- مهلت طلبید، پس مهلتش دادی، بر من چیره شده است.
(13) پس در حالی که از گناهان کوچکِ هلاکت بار و از کردارهای بزرگِ نابود کننده به سویت میگریختم، مرا بر زمین زد. و همین که به نافرمانیات پرداختم و با زشتی کردارم، خشمت را سزاوار گشتم، پس عنان حیلهاش را از من برگرداند و با گفتار کفرش با من روبرو شد و از من بیزاری جست و پشتکنان از من فرار کرد. پس مرا تنها در بیابان خشمت رها نمود و مرا رانده شده، به سوی درگاه انتقامت درآورد.
(14) نه شفاعت کنندهای است که برایم نزد تو شفاعت کند و نه پناه دهندهای که برایم از تو امان گیرد و نه جای استواری که مرا از تو بازدارد و نه پناهگاهی که از تو بدان پناه برم.
(15) پس این جایگاهِ پناهنده شده به تو، و محل اعتراف کننده برای توست. پس مبادا فضل تو از من تنگی نماید و بخشایشت از من کوتاهی کند و مبادا من بیبهرهترین بندگانِ توبه کنندهات و از ناامیدترین گروههای آرزومندت باشم. و مرا بیامرز. به درستی که تو بهترین آمرزندگانی.
(16) خداوندا همانا تو مرا امر کردی، پس ترک گفتم و مرا نهی نمودی، پس مرتکب شدم و اندیشه بدْ خطا را برای من آراست، پس (از فرمان تو) کوتاهی نمودم.
(17) نه میتوانم روزه داریِ روزی را شاهد گیرم و نه شبزندهداری شبی را پناهِ خود خواهم و نه (عمل) مستحبّی به خاطر زنده ساختنش مرا میستاید، مگر واجبات تو، که هر که آن را انجام نداد، به هلاکت رسد.
(18) و من هیچگاه با فضیلتِ (عمل) مستحبّ به سویت توسّل نمیجویم، با آنکه از بسیاری از شرایط واجبات غفلت نمودم و از به پا داشتن حدود تو تجاوز کرده، پرده حرامها را دریدهام و گناهان بزرگی انجام دادهام که عافیت داشتن تو از رسواییهای آن، برای من پوششی گردید.
(19) و این جایگاه کسی است که درباره خویش، از تو شرمنده گشت و بر خود خشمگین و از تو خوشنود است. پس با وجودی فروتن و گردنی فرو افتاده و پشتی گرانبار از (بار) خطاها، پیش روی توست، در حالی که میان (دو راهیِ) میل به تو و ترس از تو ایستاده است.
(20) و تو سزاوارترین کسی هستی که به او امید است و شایستهترین کسی میباشی که باید از او ترسید و از او پرهیز نمود. پس ای پروردگار من، آنچه را امید دارم، به من عطا کن، و از آنچه ترسیدهام، مرا ایمنی ده و سود رحمت خود را به من ارزانی دار. که تو بخشندهترین کسی هستی که از آنها درخواست میشود.
(21) خداوندا و اکنون که مرا به بخشایشت پوشاندی و (گناه) مرا به فضلت در سرای فانی در حضور همانندانم نهان داشتی، پس از رسواییهای سرای باقی، نزد جایگاههای شاهدان؛ از فرشتگان ارجمند و پیامبران بزرگوار و شهیدان و صالحان، از همسایهای که بدیهایم را از او نهان میداشتم و از خویشاوندی که در کارهای مخفی خود از او شرم مینمودم، مرا ایمن ساز.
(22) پروردگار من، در رازپوشی بر من، به آنها اعتماد ندارم و پروردگار من، در آمرزش -برای خود- به تو اعتماد نمودم و تو سزاوارترین کسی هستی که به او اعتماد شد و بخشنده ترین کسی میباشی که از او درخواست شد و مهربانترین کسی هستی که از او رحمت خواسته شد. پس به من رحم کن.
(23) خداوندا و تو مرا (آن هنگام که) آبی پست (بودم)، از صلبی با استخوانهای درهم تنیده و راههای تنگ، به سوی رحمی تنگ که آن را با پردهها پوشاندی، سرازیر نمودی. مرا از حالی به حال دیگر می گرداندی. تا اینکه مرا به صورت کامل رساندی و در من اندامها را پابرجا کردی. همچنانکه در کتاب خود وصف نمودی. نخست نطفه سپس خونِ بسته شده و سپس پاره گوشت، سپس استخوان آفریدی، سپس استخوانها را با گوشت پوشاندی، آنگاه مرا آنچنانکه خواستی، آفرینشی دیگر دادی.
(24) تا هنگامی که به روزی تو محتاج شدم و از فریادرسی فضلت بینیاز نبودم. از زیادی خوردنی و آشامیدنی که برای کنیزت مقرّر فرموده بودی، برایم خوراک قرار دادی. همان (مادری) که مرا در درون او جای دادی و مرا در قرارگاه رحم او سپردی.
(25) و ای پروردگار من، اگر مرا در آن احوال به توانایی خودم وا میگذاردی یا مرا ناگزیر میساختی، به نیروی خود پناه برم؛ همانا توان از من کناره میگرفت و نیرو از من دور میشد.
(26) پس به فضل خودت مرا مانند نیکوکاری مهربانْ خوراک دادی و آن را از روی احسانت تا کنون درباره من بهجا میآوری. نیکیات از دستم نمیرود و خوبی احسانت دربارهام عقب نمیافتد و با این همه اعتمادم به تو محکم نمیشود، تا برای آنچه که برای من نزد تو خوشایندتر است آسودهخاطر شوم.
(27) شیطانْ افسار مرا در بدگمانی و سست باوری به دست گرفت، پس از بد همسایگی او با من و اطاعت نفسم از او به تو شکایت میکنم و از تو میخواهم مرا از چیرگی او نگاه داری و به درگاه تو زاری میکنم، تا فریبش را از من بازگردانی.
(28) و از تو درخواست میکنم که راهی آسان برای روزیام، (فراهم) نمایی. پس سپاس تو را که نعمتهای بزرگ را آغاز نمودی و شکرگزاری بر نیکی کردن و نعمت دادنت را به من الهام کردی. پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و روزیام را بر من آسان فرما و مرا به آنچه برایم مقدّر فرمودهای، قانع سازی و به بهرهام در آنچه برایم قسمت کردهای، راضی نمایی و آنچه از جسم و عمرم سپری شده، در راه طاعتت قرار دهی. که تو بهترین روزی دهندگانی.
(29) خداوندا، همانا به تو پناه میآورم از آتشی که با آن به هر که تو را نافرمانی کرده، سخت گرفتی و با آن هر که را از خوشنودی تو روی گردانْد، تهدید نمودی و از آتشی که نورش تاریکی، و آسایشش دردناک و دورش نزدیک است و از آتشی که پارههایش یکدیگر را میخورد و برخی بر برخی دیگر حمله میبرد.
(30) و از آتشی که استخوانها را میپوساند و اهلش را آب جوشان مینوشاند، و از آتشی که بر زاری کنندگانش مهربان نیست و به مهرجویانش رحم نمیکند، و قادر بر سبک کردن (شعلهها) از کسی که برایش فروتنی نماید و تسلیم او گردد، نیست و با ساکنان خود با سوزانترین کیفرِ دردناک و عواقب سخت روبرو میشود.
(31) و از عقربهای آن که دهانشان گشوده است و از مارهای آن که با نیشهایشان میزنند و از آشامیدنیاش که روده و دلِ ساکنانش را پاره پاره میکند و دلهایشان را برمیکَنَد، به تو پناه میبرم و از تو راهنمایی میخواهم، برای آنچه از آن (آتش) دور سازد و عقب گردانَد.
(32) خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا به بسیاری رحمتت از آن ایمن ساز و به نیکویی گذشتت، از لغزشهایم درگذر و مرا خوار نساز. ای بهترین پناه دهندگان.
(33) خداوندا همانا تو از نا خوشایندیها نگهداری میکنی و نیکی عطا میکنی و آنچه بخواهی انجام دهی و تو بر هر چیز قادری.
(34) خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست هنگامی که نیکوکاران یاد شوند و بر محمّد و خاندانش درود فرست، تا شب و روز در گردش هستند. درودی که پشتوانهاش قطع نشود و تعدادش به شمار درنیاید. درودی که هوا را آکنده سازد و آسمان و زمین را پر کند.
(35) درود خدا بر او تا اینکه خوشنود شود و درود خدا بر او و خاندانش، پس از خوشنود شدن. درودی که حدّ و نهایتی برایش نیست! ای مهربانترین مهربانان.